سپــاســگــزارم خــدای مــن!


 

خنــده را بــرای دهــان او،


 

او را بــه خــاطــر مــن،


 

و مــرا بــه نیــت گــم شــدن آفــریــدی . . .




نوشته شده در  یکشنبه 91/4/25ساعت  5:35 عصر  توسط iranons 
  نظرات دیگران()

 


صَف مے کشــند دلتنگے هاے مَن ...

 
چو دانه هاے تسبیــح ِ به نَخ کشیــده شُده

 
چقــَدر بگـردانَمْ دانــه ها را

 
تا تـــو بیایے 




نوشته شده در  یکشنبه 91/4/25ساعت  5:33 عصر  توسط iranons 
  نظرات دیگران()


 
تمام مرا با خود برده ای

نمی دانم

کجایم

کدام سو

بدنبال چه می گردم

خودم یا تو...




نوشته شده در  یکشنبه 91/4/25ساعت  5:33 عصر  توسط iranons 
  نظرات دیگران()

دلم یک بغل واژه ی سرد جدایی میخواهد...


این روزهای تابستانی...


آفتاب نبودنت آزارم میدهد........!


یا بیا...و بهارم باش...


یا برای همیشه برو تا پاییز شوم...


نگذار بین بهار و پاییز...بسوزم!




نوشته شده در  یکشنبه 91/4/25ساعت  5:31 عصر  توسط iranons 
  نظرات دیگران()


شاید آرام تر میشدم

فقط و فقط

اگر میفهمیدی

شعر هایم به همین راحتی که میخوانی

نوشته نشده اند...




نوشته شده در  یکشنبه 91/4/25ساعت  5:3 عصر  توسط iranons 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
معجزه
تــو را دوســت دارم...
را … را … راحـتام بـگـذاریـد . . .
روزگار
ســیـاه مـشــقِ پـشــت چـشــمهـایـت
شعر شعر شعر ..
[عناوین آرشیوشده]